بسم الله الرحمن الرحیم
دلیل اعتماد:
از نظر علمی یکی از مسائلی که در پذیرش عصمت ائمه بسیار مطرح است، مسئله اعتماد است. اگر ما نتوانیم به قول، فعل و تقریر معصوم اعتماد کنیم و احتمال خطا و گناه در اعمال معصوم را داشته باشیم، اعتماد کامل صورت نخواهد گرفت و صحت مسائل دینی نیز زیر سوال خواهد رفت. پس پیامبر و امامان باید عاری از هر خطا و گناهی باشند.
دلیل رَّد هدف:
اگر امامان و پیامبران حرفی را زده و به آن عمل نکنند و پایبند به آن نباشند، قطعا مردم پذیرای آن نبوده و در نتیجه عمل به دستورات الهی صورت نخواهد گرفت، به قول معروف «رطب خورده منع رطب کی کند.»
خواجه نصیر الدین طوسى در تجرید الإعتقاد در این باره مىگوید:
پیامبر باید معصوم باشد تا مردم به او اعتماد کنند و در نتیجه غرض از بعثت حاصل شود.(1)
اطاعت مطلق از امام:
طبق آیه (59 سوره النساء)« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا » اطاعت مطلق از امام (علیه السلام) واجب است و خداوند به همه ما دستور داده است که از تمام فرمانهاى امام اطاعت کنیم؛ همان طورى که لازم است از تمام دستورهاى خدا و پیامبرش اطاعت کنیم.
حالا با توجه به این نظریه اگر پیامبر و امامان معصوم و عاری از خطا نباشند، آیا اطاعت کامل از آن ها واجب است؟
اگر اطاعت واجب باشد و ائمه معصوم نباشند دچار تضاد می شویم، خطا و گناه در اعمال ائمه با اصل انتصاب ایشان به عنوان امام واجب الطاعه غیر ممکن است.
برخى از مفسران بزرگ اهل سنت نیز به همین مطلب اشاره کردهاند.
قرطبى، از مفسران معتبر اهل سنت براى اثبات عصمت پیامبران این گونه استدلال کرده است:
جمهور فقها از طرفداران مالک، ابوحنیفه و شافعى گفتهاند: پیامبران از تمام گناهان صغیره معصوم هستند؛ همان طور که از تمام گناهان کبیره معصوم هستند؛ چرا که خداوند به صورت مطلق به ما دستور داده است که از کردار، آثار و روش آنها پیروى کنیم و هیچ قرینهاى بر خلاف آن نیز نیاورده است؛ پس اگر انجام صغیره براى آنها جایز باشد، پیروى از آنها ممکن نیست؛ چرا که در این صورت ممکن است هر فعلى از افعال آنها ممکن است به قصد قربت باشد، یا عملى است مباح، مکروه و یا حرام و سزاوار نیست که خداوند ما را به امتثال از امرى دستور دهد که احتمال معصیت در آن وجود دارد.(2)
پس اطاعت مطلقه از پیامبر و امام نیاز به عصمت ایشان دارد.
امام، اسوه مردم است:
امام، همانند پیامبر، اسوه تربیتى مردم و مربیان بشر هستند؛ حال اگر معصوم نباشند و رفتارشان بر خلاف گفتارشان باشد، هرگز نمىتوانند براى دیگران اسوه قرار گیرند. در نتیجه رفتار و گفتار آنها هرگز سبب تربیت مردم نشده و تمام نقشهها و هدفهاى تربیتى آنها در جامعه عقیم خواهند ماند؛ زیرا درست است که گفتار نیک نیز تأثیر خود را در تربیت مردم دارد؛ اما به قول معروف «دو صد گفته نیرزد به نیم کردار».
خداوند هم در قرآن کریم، آن جا که مىفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ* کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُون. اى کسانى که ایمان آورده اید! چرا سخنى مى گویید که عمل نمى کنید؟ نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنى بگویید که عمل نمى کنید» (الصف 2 ـ 3)، عدم هماهنگى بین گفتار و کردار را گناه بزرگ شمرده و سبب خشم خود دانسته است.
سید مرتضى علم الهدی در این باره مىگوید:
وقتى ثابت شود که امام براى خلافت بر امت انتخاب شده است، ثابت مىشود که او معصوم است؛ چرا که عقلها دلالت مىکند که امام باید معصوم باشد و جایز نیست که او از مسیرى که براى رعیت خود معین کرده است، خارج شود.(3)
از این رو، پیامبر و امام باید معصوم از هرگونه گناه و خطا باشند و رفتار و کردار آنها با یکدیگر مطابقت داشته باشد و گرنه هدفهاى تربیتى آنها هرگز در جامعه محقق نشده و نمىتوانند براى دیگران اسوه باشند.
لزوم اتمام حجت:
امام، حجت خداوند بر روى زمین است، اگر امام معصوم نباشد، حجت خداوند بر مردم تمام نخواهد شد؛ در حالى که بازخواست مردم در قیامت مستلزم اتمام حجت بر آنها است.
به عبارت دیگر، خداوند اگر بخواهد کسى را عقاب کند باید زبان عذر او را کوتاه کرده باشد و اگر چنین نکند، عقلاً عقاب و عتاب کردن کسى به خاطر انجام ندادن فرامین الهى، صحیح نیست؛ زیرا آن بنده نیز مىتواند عذر بیاورد که اگر من فلان دستور را انجام ندادم، امام که خود حافظ دین و شریعت و خلیفه تو در روى زمین بود، انجام نداد به همین دلیل حجت بر من تمام نشد و من فکر کردم که انجام آن لازم نیست و گر نه خود امام که مجرى احکام الهى است باید آن را انجام مىداد.
بنابراین، امام باید از هرگونه گناه، خطا، نسیان و سهو معصوم باشد تا حجت بر مردم تمام شود و اگر با وجود چنین امام معصومى مردم به دستورات و حدود الهى که از طریق همان امام ابلاغ و اجرا مىشود عمل نکنند، آن وقت زبان عذرشان کوتاه است و خداوند مىتواند از او بازخواست کند.(4)
پینوشت:
1. قال: ویجب فی النبی العصمة لیحصل الوثوق فیحصل الغرض. حلی أسدی، جمال الدین أبو منصور حسن بن یوسف بن مطهر (متوفاى 726هـ)، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص471.
2. أنصاری قرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاى671هـ)، الجامع لأحکام القرآن، ج 1، ص308،
3. مرتضی علم الهدی، ابوالقاسم علی بن الحسین بن موسی بن محمد بن موسی بن إبراهیم بن الإمام موسی الکاظم علیه السلام (متوفاى436هـ)، رسائل المرتضى، ج 3، ص 90.
4. مقاله عصمت ائمه اهل بيت (ع) از ديدگاه عقل و نقل ،مؤسسه تحقيقاتى حضرت ولى عصر (عج)، 27 فروردین 1390
منبع:سایت مصاف