ابن عمران، پيغمبر معروف بنياسرائيل عليهالسلام به اين معني لفظ موسي مرکب است از «مو» و «سا» که به زبان سرياني اولي به معني تابوت، و دومي به معني آب است چون ايشان را فرعون از درياي نيل در تابوت يافته لهذا به اين اسم مسمي شدند. و نيز نوشتهاند که «مو» به زبان قبطي به معني آب و «سا» به معني شجر است چون ايشان را در آب کنار اشجار يافته بودند بنابراين نام او را موشام گذاشتند بعد شين را معرب کرده به سين بدل ساختند و به قاعده ناقص يايي به ياء نوشتند و به الف خواندند.
ابن مريم، عيسي پيغامبر عليهالسلام. ملقب به روح الله. از پيامبران بزرگ است. از کلمه عيسي لغت عبراني يا سرياني است و اسم وي مسيح است. اسمي است عبراني يا سرياني و گويند مقلوب از يوع است که آن نيز عبراني باشد، و شايد تحريفي از عيسو است. عيسي نامي است که مسلمانان براي «سيد» ما يوع مسيح بکار برده اند.
پيامبري و سلطنت داوود، به ارادهي خداوند، به سليمان انتقال يافت، در حالي که او از تمام فرزندان داوود خردسالتر بود. پادشاهي سليمان از پدرش هم عظيمتر بود، زيرا خداوند متعال، باد را مسخر او گردانيد تا بساط او را به هر جا بخواهد حمل کند، جنيان را تحت فرمان او قرار داد که خدمتگزار او باشند، پرندگان را مطيع او فرمود که با پر و بال خود بر او سايه افکنند، منطق پرندگان را هم به وي آموخت و فهم و ذکاوت خارق العادهاي نيز به او عطا کرد و اين مزايا موجب شد که سلطنت سليمان به صورت بينظيري درآيد و تمام قدرتها در او متمرکز گردد. ساليان درازي، سليمان در ميان مردم به عدل و داد سلطنت کرد، مردم از روش عادلانهي او در مهد آسايش و خوشي بودند و به بهترين وجه از مزاياي زندگي برخوردار ميشدند تا آن گاه که آفتاب عمر سليمان بر لب بام رسيد.
نسبت حضرت زکريا در قرآن معلوم نيست و در تورات هم ديده نشده. کتابي در ميان نصارا باقي مانده است که در آن مينويسد زکريا بن برخيا معاصر داريوش بود.
در مجمع البحرين، موسي عليهالسلام با خضر سلام الله عليه ملاقات نمود، آن گاه از آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم و مصائب و شدايد ايشان صحبت کردند تا اين که به قضيه شهادت حسين عليهالسلام رسيدند و صداي آن دو به ناله و گريه بلند شد.
ساره، همسر ابراهيم، نازا بود و از او فرزندي بوجود نميآمد. چون ميديد شوهر مهربان و باوفايش در آرزوي فرزند بسر ميبرد غمگين و متأثر ميشد، زيرا سنين عمرش به حدي رسيده بود که ديگر اميد فرزند آوردن از خود نداشت، بدين جهت کنيز خود هاجر را به ابراهيم واگذار کرد. هاجر حامله شد و فرزندي آورد که او را اسماعيل ناميدند، اين نوزاد ديده و دل پدر را نوري بخشيد و قلب او را سرشار از شادي نمود ولي در دل ساره آتش غيرت شعلهور شد و سخت ناراحت و رنجور گرديد. رفته رفته کار به جايي رسيد که ديگر ساره تاب ديدن هاجر و اسماعيل را نداشت و از ابراهيم درخواست کرد که هاجر و فرزندش را به يکي از دورترين نقاط ببرد تا ديگر خبري از آنها نشود.
نمرود بن کنعان، در شهر بابل فرمانروايي و سلطنت ميکرد و چون دامنهي تسلط و نفوذش توسعه يافت، مردم را به پرستش خويش دعوت کرد و مردم هم که در برابر بتهاي سنگي و چوبي سجده ميکردند، به آساني طوق بندگي او را به گردن نهادند و تن به خدايي او دادند.
مدتها گذشت و مردم در چنين گمراهي و ضلالت بزرگي به سر ميبردند و يکباره خداي بزرگ را فراموش کرده بودند تا آن که خداوند اراده فرمود از ميان آن قوم، رهبري عالي مقام برانگيزد و به ارشاد او، مردم را راهنمايي فرمايد.
خداوند متعال، زمين را از دو روز آفريد و کوههاي سنگين را بر روي آن، قرار داد و وسايل زندگي و نيازمنديهاي ساکنين آن را، در دو روز به وجود آورد، سپس آسمان و پس از آن عرش را آفريد و خورشيد و ماه را ايجاد کرد، آن گاه فرشتگان را بوجود آورد که او را تسبيح و تقديس ميکنند و با اخلاص به عبادت او قيام دارند.
امام صادق علیه السلام فرمودند: مکه سخن گفت به کرامت هاى خداوند تفاخر نمود و گفت : کیست مانند من و حال آنکه خانه خدا روى من بنا شده و مردم از اطراف به جانب من مى آیند، چون مکّه تفاخر نمود وحى شد، که اى مکّه بجاى خود باش ، نیست فضل خانه که سبب فضل تو است در جنب فضل کربلا، مگر به مانند سوزنى که در دریا فرو برند، پس چه اندازه آب از دریا برمیدارد ....
لرستانیها در ماه محرم به ویژه 10 روز نخست آن مراسمهایی نظیر نواختن ساز و دهل(چمرانه)، مراسم گلمالی و ... را اجرا میکنند.
تعداد صفحات : 4